کد مطلب:106432 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:164

خطبه 047-درباره کوفه











[صفحه 264]

از سخنان آن حضرت (ع) است درباره پیشامدهای شهر كوفه عكاظ به ضم: نام جایی است در اطراف مكه، عرب جاهلی سالی یك مرتبه و به مدت یك ماه در آن جا اجتماع كرده، خرید و فروش كرده و شعر می خواندند و افتخار می كردند. در این باره ابی ذویب، یكی از شعرای عرب جاهلیت چنین گفته است: اذابنی القباب علی عكاظ و قام البیع واجتمع الالوف پس از ظهور اسلام بازار عكاظ بر چیده شد. ادیم عكاظی چرم معروفی بود كه در بازار عكاظ فراوان خرید و فروش می شد، به همین دلیل به عكاظ نسبت داده شده است. ادیم مفرد است و جمع آن ادم و گاهی هم به ادمه جمع بسته شده مانند رغیف (گرده نان) كه به ارغفه جمع بسته شده است. عرك: مالیدن، دباغی كردن نوازل: جمع نازله مصیبتها، گرفتاریها، سختیها. هان ای كوفه تو را می نگرم كه در برابر حوادث آینده مانند چرم عكاظی كشیده می شوی. شداید زیادی را خواهی دید و متحمل سختیهای فراوان خواهی شد. به یقین می دانم كه هیچ ستمگری بر تو قصد بدی را نخواهد كرد جز این كه خداوند او را دچار گرفتاری كند و یا قاتلی را بر او بگمارد. مخاطب حضرت در این سخن شهر كوفه است، لفظ بك خبر است برای كان كلمات: تمدین، تعركین، تركبین بنابر

این كه در جمله معنای حال دارند منصوبند. معنای ضمنی خطاب امام (ع) چنین است، گویا من حاضرم و آینده تو را ای شهر كوفه در حالی كه دست ستمگران به سوی تو به انواع ستم گشوده شده است می بینم، لفظ مد) به معنای كشیدن كنایه از همین مفهوم است گستردگی ستم ستمگران را تشبیه كرده، به چرم در حالی كه كشیده شود. وجه مشابهت، شدت وقوع ظلم، ستم بلا و مصبیت است چنان كه پوست دباغی محكم. نهایت امتداد و كشش را تحمل می كند. حضرت لفظ عرك به معنی خوب مالش دادن است را به مناسبت همین تشبیه بكار برده است و لفظ ركوب از جهت شقاوت و سخت گیری سواران متجاوز، به كار رفته است. واژه زلازل برای بیان تشبیه ستمهایی است كه واقع می شود و حال ساكنان زمین را مضطرب و هراسناك می سازد. امام (ع) بعد از بیان حال شهر كوفه، نگاه دومی به افراد ستمگر كه دارای مقاصد سوء و هدفهای بد می باشند و از ناحیه آن افراد بلاهایی به وقوع می پیوندد، افكنده، می فرمایند: آنها جبارانی هستند كه خداوند برخی را به گرفتاری درونی خودشان دچار می كند كه نتوانند سوء نیتشان را عمل كنند، و یا تصمیم به خراب كردن جایی بگیرند. و برخی دیگر به دست قاتلینی گرفتار گردیده كشته می شوند. مصیبتهایی كه

مردم كوفه بدانها گرفتار شدند، و سختیهایی كه آنان را پایمال كرد، فراوان است و در كتب تاریخ نقل شده، اما ستمگران كه تصمیم به انجام كارهای زشت گرفته، طغیان كرده، و فساد براه انداختند و در نتیجه خداوند بر آنان شلاق عذاب را نواخت و آنها را به سبب كردار بدشان كیفر داد- روشن است كه هیچ كس نمی تواند خدا را از انجام كاری كه اراده آن را كرده است باز دارد- گروه فراوانی هستند. از جمله افرادی كه به بدبختی دچار شدند عبارتند از 1- زیاد بن ابیه. نقل شده است كه زیاد مردم را در مسجد كوفه جمع كرده، دستور داد به علی (ع) دشنام دهند از وی بیزاری بجویند. او قصد داشت بدین سان آنها را بیازماید، تا هر كس را كه تخلف ورزد به قتل رساند. هنگامی كه مردم در مسجد جمع بودند، دربان زیاد به میان مردم آمد دستور داد همه مسجد را ترك كنند، زیرا امیر زیاد بن ابیه گرفتار شده بود. می گویند در همان ساعت به بیماری فلج دچار شد. 2- عبدالله پسر زیاد كه به بیماری خوره دچار شد 3- حجاج بن یوسف ثقفی كه شكمش پر از كرم گردید، و برای آرام گرفتن كرمها مقعدش را داغ می كردند، بدین سان بود تا بهلاكت رسید 4 و 5- عمرو بن هبیره و پسرش كه به بیماری پیسی گرفتار شدند. 6-

خالد قسری كه تا حد توان كتك خورده و سپس زندانی شد و در زندان از گرسنگی مرد. نامبردگان فوق افرادی بودند كه به بلا، مبتلا شدند. اما افرادی كه خداوند بر آنها كشندگانی را گماشت عبارتند از 1- عبیدالله زیاد. 2- مصعب بن زبیر 3- مختار ابی عبیده ثقفی 4- یزید بن مهلب. سرگذشت مفصل این افراد در كتابهای تاریخ نوشته شده است. طالب می تواند به همان كتابها مراجعه كند.


صفحه 264.